فیزیک کوانتومی صرفاً یک نظریه نیست؛ بلکه شیوهای از تفکر است که میتواند در سایر رشتههای علمی به کار رود و از اصول و مفاهیم آن به صورت رویکردی علمی در رشتههایی از قبیل کامپیوتر، اطلاعات، زیستشناسی، ارتباطات، روانشناسی و علوم تربیتی استفاده شود. بر خلاف پارادایم نیوتونی که به جزءگرایی و تمرکز بر اجزای کارکردی توجه دارد، پـارادایم کوانتومی، کلگراست و بر روابط، متمرکـز اسـت. بـر مبنـای پـارادایم کوانتـومی، کـل جهـان متشکل از انرژی است که حالت پایـهای ایـن انـرژی (حالـت سـاکن و غیـر برانگیختـه انـرژی منبع) خلأ کوانتومی نامیده میشود. به عبارت دیگر جهان، میدان بیکـران انـرژی اسـت کـه در آن هیچ جای خالی وجود ندارد.ایـن میـدان را «خـلأ کوانتـومی» نـام نهـادهانـد؛ ولـی خـلأ مذکور، تهی نیست و همه اشیا و پدیدهها را در بر میگیرد. اندازهگیری که قلب نظریه کوانتوم است، یکی از وجوه افتراق اساسی مکانیک کوانتوم با مکانیک کلاسیک به شمار میآید. در مکانیک کوانتومی به تعریف دقیقی از اندازهگیری نیاز است. در کوانتوم مکانیک، مشاهده شیء میکروسکوپی به تغییر عمده در حالت آن ذره منجر میشود. بنابراین اندازهگیری در مکانیک کوانتومی با اندازهگیری در مکانیک کلاسیک که در آن مشاهده و اندازهگیری تأثیر چندانی بر جسم ندارد، متفاوت است. پیشفرض معمول درباره اندازهگیری این است که سیسـتم مـورد انـدازهگیـری واجد کمیتی است و آن کمیت دارای مقداری اسـت کـه انـدازهگیـری مـیشود. بنـابراین اندازهگیری خاصیتی را آشکار میکند که سیستم قبلاً واجد آن بوده است؛ به طوری که حتی اگر اندازهگیری روی سیستم صورت نگرفته بود نیـز سیسـتم ایـن خاصیت را مـیداشت. به نظر میرسد قلب نظریه کوانتوم همان علم قَدَر (در مبحث قضا و قدر) خداوند متعال است. قدر یعنی اندازه، اندازهگیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معناست که خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده و آن را بر اساس محاسبه و سنجش آفریده است. قدر نیز به اعتبار مرتبه بر دو قسم است: ۱. قدر علمی: علمی که منشأ حدود و اندازه اشیاست؛ ۲. قدر عینی: نفس تعین وجود و اندازه وجود اشیا از آن جهت که به واجبالوجود منتسب است. منظور از قدر در این تحقیق، قدر علمی است. در نتیجه به نظر میرسد پارادیم کوانتوم قادر است معضلات علوم مختلف را حل کند؛ زیرا بر یک حقیقت محض (علم قدر خداوتد تبارک و تعالی) مبتنی است.