1
استاد زبان و ادبیات عربی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
2
دانشجوی کارشناسی ارشد آموزش زبان عربی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده
معنای زبان هدف اصلی در پژوهشهای زبانی است. ویتگنشتاین دو دیدگاه نسبت به زبان داشت: اول، زبان را تصویری از عالم میدانست؛ یعنی واژگان ارجاعناپذیر به محسوسات را بیمعنا میپنداشت؛ دوم، معنای زبان را تابع کارکرد آن در بازیهای زبانیِ مخصوص کاربران آن میدانست. فارابی نیز زبان را فقط مافیالضمیر در انسان میدانست و بر این باور بود که قصد گوینده، که برای معانی به کار میرود و در قالب لفظ گنجانده میشود، همان زبان است. از دیدِ او، معانی موجودند و الفاظ نزد ملتها قراردادیاند. این پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تطبیقی نظریات ویتگنشتاین و فارابی درباره زبان و معنی را تحلیل کرده و وجوه تفاوت و تشابه آنها را نشان داده است. فارابی دو نظریه درمورد الفاظ داشت که با دیدگاه اول و دوم ویتگنشتاین سازگار بود. همچنین هر دو اندیشمند، زبان را محور اصلی فلسفه میدانستند و بر این باور بودند که کار اصلی فلسفه ابهامزدایی از زبان است، اما ویتگنشتاین در آغاز برخی گزارهها را بیمعنا تلقی میکرد و فارابی معنا را موجود در جهان میدانست. ویتگنشتاین دستور زبان را بهعنوان علمی عملی نمیپذیرد و آن را تابع معنا میداند، اما فارابی علم نحو را علمی مستقل و همسو با منطق میشمارد؛ به نظر او هر منطقی برای بیان نظریات خود نیازمند دستور زبان است تا به معنای صحیح برسد.